تعریف ساده ی ناهمواری : پستی و بلندی های سطح کره ی زمین را ناهمواری می گویند .
بادید نقشه برداری تصور می کنیم که سطح زمین یکنواخت و صاف است . اما اگر شیب یک معیار باشد منطقه ی صاف و هموار هم براستی سطحی صاف نیست .
سطح کره ی زمین ناهموار است حتی کف اقیانوس ها و دریاها هم ناهموار می باشد . ناهمواری ها را می توان به شکل زیرتقسیم کرد:
1- کوه ها :
تعریف : کوه ها برجستگی های سطح کره ی زمین می باشد مانند رشته ی هیمالیا ، آند که از نظر ارتفاع با هم متفاوت می باشند . کوه ها یا به شکل کوه منفرد می باشند یا آتش فشانی هستند مانند سیاه کوه در شمال دریاچه نمک .
منشاء کوه ها :
الف) کوه هایی که بر اثر رسوبی که در کف اقیانوس ها رخ می دهند به وجود می آیند . مانند البرز ( منشاء کوهزایی )
ب) کوه هایی که بر اثر فعالیت های آذرین یا آتش فشانی بوجود آمده اند مانند سهند در آذربایجان
ج)کوه هایی که منشاء زمین زایی دارند . این کوه ها زمانی بوجود می آیند که گسل مرکب رخ داده و قسمتی از سطح زمین بالاتر از مناطق اطراف قرار می گیرد مانند کوه های جنگل سیاه در آلمان .
2- فلات ها :
تعریف : به سرزمین مرتفع اما نسبتاً مسطح می گویند که بر زمین های اطراف خود مشرف است ، و می تواند روی آن کوه یا دره ای قرار گرفته باشد مانند فلات ایران .
فلات ها از نظر ارتفاع با یکدیگر متفاوت هستند .
منشاء فلات ها :
الف) کوه زایی ( در اثر فعالیت های چین خوردگی بوجود می آیند )
ب) آتش فشانی ( مانند هیمالیا که باعث به وجود آمدن فلات دکن شده است )
3- دشت :
تعریف : به سرزمین هموار که در بین چند کوه محصور شده است می گویند . مانند دشت لوت و دشت کویر که کوه های شرقی ایران و کوه های البرز و کوه های زاگرس آنها را دربر گرفته اند .
ارتفاع دشت ها یکسان نیست . مثلاً دشت لوت تقریباً 200 متر ارتفاع دارد ( نسبت به سطح دریا ) اما ماهی دشت نسبت به سطح دریا تقریباً 2200 متر بلندی دارد .
در مورد ارتفاع دشت ها سخنی گفته نمی شود و دشت از نظر وسعت ملاک ندارد .
توجه : گاهی کلمه ی دشت و جلگه را به جای یکدیگر به کار می برند که غلط است . جلگه می تواند روی دشت ایجاد شود
منشاء دشت ها :
دشت ها نتیجه ی فرسایش ارتفاعات اطراف آن ها هستند مانند دشت های مرکزی ایران .
4- جلگه :
تعریف : جلگه سرزمین هموار و کم شیب است که در دامنه ی کوه ها و ارتفاعات به وجود می آید .
منشاء :منشاءجلگه ها عامل فرسایشی است جلگه هابراثرفرسایش زمین توسط رودها ایجاد می شوندمانندگرگان ،گیلان ، انزلی
بیابان در چه تقسیماتی قرار می گیرد؟
بیابان هم یک نوع دشت است که در اثر شرایط اقلیمی خاص به وجود می آید .
ناهمواری ها چگونه پدید آمده اند ؟
آن چه که به عنوان ناهمواری می بینیم نتیجه جنگ و جدال دو دسته عوامل است :
1- عواملی که ریشه در داخل زمین دارند . ( عوامل درونی )
2- عواملی که ریشه در خارج زمین دارند . ( عوامل بیرونی )
1) بیرونی ( پوسته ی جامد ) 2) جبه ( عوامل درونی ریشه در قشر جبه دارد ) 3) هسته |
ساختمان زمین چند لایه دارد :
مجموعة عوامل درونی زمین به شرح زیر عمل می کنند :
به صورت آتش فشان عمل می کنند .
به صورت چین خوردگی عمل می کنند .
به صورت گسل عمل می کنند .
مجموعة فرسایش ها ریشه در عوامل بیرونی دارند . رشته کوهی مانند البرز 6000 متر ارتفاع دارد اما 400 میلیون سال بعد مثلاً 1200 متر می شود .
چگونه این اتفاق می افتد و ارتفاع کم می شود ؟ بر اثر عوامل بیرونی فرسایش در آن رخ می دهد .
عوامل فرسایش عبارتند از :
باد : که بیشتر در مناطق خشک و بیابانی عامل فرسایش است .
آب های روان ( رودها ) : که مهمترین عامل فرسایش می باشد .
یخچال های طبیعی : در مناطق سرد و کوهستانی مرتفع عامل فرسایش است .
عامل هوازدگی
توجه : بین فرسایش و هوازدگی تفاوت وجود دارد . فرسایش به صرف جابجایی و رسوب گذاری مواد است .
مانند : کله قندی که از مکانی به مکان دیگر جابجا می شود . اما هوازدگی کندن و متلاشی کردن مواد است . مانند کله قندی که به قطعات کوچک تبدیل شده است .
پس هوازدگی از عوامل بیرونی است . نتیجه می گیریم عوامل درونی ناهمواری ها را به وجود آورده اند و عوامل بیرونی آن ها را دچار تحول و تغییر کرده است .
نخستین خشکی زمین چهوقت از آب بیرون آمد؟
قارههای کنونی زمین 3 میلیارد سال پیش از اقیانوسها سر برافراشتند. این تخمین نزدیک به یک میلیارد سال بیشتر از چیزی است که زمینشناسان پیشبینی میکردند.
به گزارش " رویکرد " سیناپرس نوشت:
به گفته دانشمندان قارههای کنونی 3 میلیارد سال پیش، از اقیانوسهای موجود در سطح کره زمین سر برافراشتند. این تخمین نزدیک به یک میلیارد سال از چیزی که زمینشناسان پیشازاین پیشبینی کرده بودند بیشتر است.
کره زمین تنها سیاره در منظومه شمسی محسوب میشود که سطح آن از اقیانوسها و خشکی تشکیل شده است. گفتنی است هماکنون بلندترین نقطه خشکیهای کره زمین در حدود 9 کیلومتر بالاتر از سطح آب اقیانوسها قرار دارد.
هر یک از قارهها و خشکیهای زمین از پوستهای ضخیم و بسیار سخت تشکیل شدهاند که عمق آنها در بیشتر نواحی کره زمین بهطور متوسط به بیش از 35 کیلومتر میرسد، این در حالی است که پوسته صلب و چگال زیر اقیانوسها تنها 7 کیلومتر عمق دارد. از همین رو پوسته قارهای به علت ضخامت بیشتر در کمتر جایی به زیر پوسته اقیانوسی میرود و این پدیده تاکنون باعث باقی ماندن بسیاری از سنگهای قارهای کهن پوسته کره زمین در طی سالهای متوالی شده است؛ اما روزهای ابتدایی و چگونگی پیدایش این قارهها همچنان در هالهای از ابهام به سر میبرد.
به گفته سینتی لی، زمینشناس دانشگاه رایس در ایالت هیوستون آمریکا، سطح کره زمین بهطور مداوم در اثر پدیدههایی همچون فرسایش و حرکت صفحات تکتونیکی در حال تغییر و دگرگونی قرار دارد و به همین دلیل عواملی که باعث شکلگیری و به وجود آمدن قارههای کنونی شدهاند احتمالاً تاکنون از بین رفتهاند و دیگر سرنخی از آنها وجود ندارد.
برای واضحتر شدن عوامل شکلگیری قارهها برونو دویمه، شیمیدان دانشگاه بریستول انگلستان و همکارانش بیش از 13 هزار نمونه از سنگهای پوسته قارهای کره زمین را مورد آزمایشهای متعددی قرار دادند. لازم به ذکر است بعضی از نمونههای آنالیز شده بیش از 4 میلیارد سال قدمت داشتند.
آزمایشهای پیشین نشان دادهاند که دو میلیارد سال اول از تاریخ 4?5 میلیارد ساله کره زمین در احاطه کامل آتشفشانهایی بوده که پوسته بستر اقیانوسها را تشکیل دادهاند و تصور میشود پوسته ضخیم قارهای که سرشار از سیلیکا بوده طی دو میلیارد سال گذشته به وجود آمده است. تعیین اینکه پوسته قارهای در ابتدا به چه شکل بوده و دقیقاً در چه زمانی شکل گرفته امری پیچیده و مبهم است زیرا پوسته کره زمین مدام در حال ذوب و مخلوط شدن با سایر مواد موجود در نواحی دیگر پوسته است.
محققان دریافتند زمانی که ماگما سرد شده و به حالت کریستال درمیآید، سنگهای مذاب باقیمانده سرشار از سیلیکا و روبیدیوم شده اما میزان استرانسیوم بهشدت در آنها کاهش مییابد؛ بنابراین میزان نسبی روبیدیوم و استرانسیوم به مقدار سیلیکای موجود در سنگ مرتبط خواهد بود و میتوان با استفاده از این ویژگی زمان به وجود آمدن پوسته قارهای ضخیم و سرشار از سیلیکا را سنجید.
طبق نتایج مطالعات اخیر پوسته ضخیم سیلیکادار قارهای برای اولین بار در 3 میلیارد سال پیش شکل گرفت و طبیعت سخت و ضخیم این سنگهای قارهای باعث شد تا آنها از بستر اقیانوسی جدا شده و به ارتفاع کنونی خود برسند. به گفته تی لی، بیشک قارهها تا پیشازاین در تاریخ کره زمین وجود داشتهاند اما بیشتر آنها در لایههای اقیانوسی مدفون شده بودند.
علت به وجود آمدن لایههای قارهای در 3 میلیارد سال پیش همچنان ناشناخته است، اما احتمالاتی مبنی بر حرکت پوسته سنگی سطح زمین به داخل گوشته و ذوب شدن آن وجود دارد که منجر به تشکیل ماگمای سیلیکاداری شده که از عناصر اصلی تشکیلدهنده سنگهای کنونی هستند.
? جو زمین
هوا زمین را احاطه نموده و به طور تصاعدی از سطح زمین به سمت بالا نازک تر می شود. بیشتر انسانها در ارتفاعاتی بلندتر از 3 کیلومتر از سطح دریا دچار مشکل تنفسی می شوند. در ارتفاع حدودا 160 کیلومتری، لایه هوا به قدری نازک است که ماهواره ها تقریبا بدون هیچ مقاومتی در سفرند. با اینحال ذراتی از هوا در ارتفاع 600 کیلومتری سطح زمین شناسایی شده است. اتمسفر یا جو مرز بیرونی مشخصی ندارد بلکه کم کم در فضا محو می شود.
نیتروژن 78 درصد و اکسیژن 21 درصد از هوای زمین را تشکیل می دهند. 1 درصد باقیمانده مملو از آرگون و مقادیر اندکی از دیگر گازها می باشد. جو زمین همچنین شامل بخار آب، دی اکسید کربن، قطرات ریز آب و مقدار کمی از گازها و مواد شیمیایی خارج شده از آتشفشانها، آتش، مواد مانده و فعالیت های انسانی می باشد.
لایه های پائینی جو، تروپوسفر (troposphere) نامیده می شود. این لایه در حرکت دائمیست. خورشید سطح زمین و هوای بالای آن را گرم می کند. هوا در اثر گرم شدن بالا می رود. هنگامیکه هوای گرم شده به بالا رفت دچار افت فشار می گردد در نتیجه سرد می شود. هوای سرد از هوای اطراف خود چگال تر و سنگین تر است بنابراین به سمت پائین فرو می آید و چرخه مجددا تکرار می شود. این چرخه دائمی "آب و هوا" را ایجاد می کند.
در بالای تروپوسفر، حدودا 48 کیلومتر بالاتر از سطح زمین، لایه ثابتی به نام استراتوسفر (stratosphere) یا "هوا کره" وجود دارد. "هوا کره" شامل لایه ایست که در آنجا پرتوهای فرابنفش تابیده شده از خورشید، با مولکولهای هوا برخورد کرده و گازی به نام "ازون" تولید می گردد. ازون ورود پرتوهای زیانبار فرابنفش به سطح زمین را سد می کند. با اینحال بعضی از این پرتوها به داخل وارد شده و منجر به عوارضی از جمله آفتاب سوختگی و سرطان پوست در بین انسانها می گردد. مقدار اندکی از مواد شیمیایی که انسان تولید می کند، باعث آسیب دیدن ازون شده است. افراد زیادی متوجه نازک شدن لایه ازون و در نتیجه ورود پرتوهای فرابنفش و آسیب های جدی برای انسان و دیگر جانداران شده اند.
بخار آب، دی اکسید کربن، متان و دیگر گازهای موجود در جو، باعث گیر افتادن گرما و حرارت خورشید در سطح زمین شده و منجر به گرم ماندن آن می گردند. محبوس شدن گرما به دلیل تاثیرات گلخانه ای ایجاد می شود. بدون تاثیرات گلخانه ای جو، زمین احتمالا برای تشکیل حیات بسیار سرد بود.
? آب کره یا هیدروسفر
زمین تنها سیاره منظومه شمسی است که دارای مقادیر زیادی آب مایع در سطح خود می باشد. آب، رکن اساسی تشکیل و ادامه حیات در زمین، دارای خواص فیزیکی و شیمیایی می باشد که این خواص در هیچ یک از گونه های دیگر مواد دیده نشده است. آب توانایی زیادی برای جذب گرما دارد. اقیانوسها بیشتر گرمایی را که زمین از خورشید می گیرد در خود ذخیره می کنند. بارهای الکتریکی موجود در مولکولهای آب منجر به جذب اتم از مواد دیگر می شود. این توانایی آب باعث حل شدن مواد زیادی می گردد. قدرت حل کنندگی زیاد آب باعث خرد شدن و حل شدن سنگها و صخره ها می شود. آب مایع نه تنها بر روی زمین تاثیر گذار است بلکه بر لایه های زیرین زمین نیز تاثیر می گذارد. آب موجود در سنگها دمای ذوب آنها را پایین می آورد. آب به طور هیجان انگیزی سنگها را ضعیف کرده و باعث حل شدن آنها در لایه های زیرین سطح می گردد.
حدود 71 درصد از سطح زمین پوشیده از آب است که بیشتر آن در اقیانوسها موجود می باشد. آب اقیانوسها برای نوشیدن شور است. تنها 3 درصد از آبهای سطح زمین برای نوشیدن مناسبند که بیشتر این میزان به راحتی برای انسان قابل دسترس نیست. زیرا بیشتر آن به شکل یخ در کوه های قطب ها و یا در زیر زمین می باشد. مناطق قطبی و کوهستانهای بلند آنقدر سرد می باشند که آب در این مناطق به طور دائمی به شکل یخ باقی می ماند. به این مناطق از زمین کرایوسفر (cryosphere) می گویند.
? سنگ کره یا لیتوسفر
پوسته و قسمت بالایی جبه از سطح زمین تا عمق حدود 100 کیلومتر، سنگ کره را تشکیل می دهد. لایه نازک پوسته از مواد شیمیایی طبیعی به نام مواد معدنی، تشکیل شده از عناصر گوناگون، شکل گرفته است. اکسیژن فراوان ترین عنصر شیمیایی در سنگهای پوسته بوده و حدود 47 درصد از وزن همه سنگها را به خود اختصاص می دهد. عنصر بعدی سیلیکون با فراوانی 27 درصد است و پس از آن به ترتیب آلومینیوم (8 درصد)، آهن (5 درصد)، کلسیوم (4 درصد) و سدیوم، پتاسیوم و منیزیوم ( هر کدام حدود 2 درصد) می باشند. این عناصر 99 درصد از وزن کل سنگ های موجود در سطح زمین را تشکیل می دهند.
دو عنصر سیلیکون و اکسیژن تقریبا سه چهارم پوسته را تشکیل می دهند. ترکیبات این دوعنصر برای زمین شناسان بسیار پر اهمیت بوده و با نام "سیلیکا" شناخته می شوند. مواد معدنی که شامل سیلیکا می باشند "سیلیکات" نامیده می شوند. بیشترین ماده معدنی یافت شده در سطح زمین کوارتز است که از سیلیکای خالص ساخته می شود. گروهی دیگر از سیلیکاتها موادی می باشند که از سیلیکا، آلومینیوم، کلسیوم، سدیوم و پتاسیوم تشکیل شده اند. دو نوع دیگر از سیلیکات های رایج در سطح زمین پایراکسین (pyroxene) و آمفایبول (amphibole) نامیده می شوند که هر دو ترکیبی از سیلیکا، آهن و منیزیوم هستند.
گروه دیگری از مواد معدنی رایج کربنات ها می باشند که از کربن و اکسیژن به همراه مقدار اندکی از عناصر دیگر تشکیل می شوند. مهمترین نوع از این گروه ترکیباتی متشکل از کلسیوم، کربن و اکسیژن هستند که می توان سنگ آهک را که در ساخت و ساز ساختمان ها بسیار به کار می رود، در این گروه نام برد.
زمین دارای دو نوع پوسته است. زمینهای خشک قاره ها که اغلب از گرانیت و سیلیکات ها ساخته شده اند و کف اقیانوسها که از ترکیبات تیره و پر چگال سنگ های آتشفشانی با نام بازالت پوشیده شده اند. میانگین ضخامت پوسته قاره ای 40 کیلومتر است که این مقدار در بعضی جاها کمتر و در بعضی جاها بیشتر است. میانگین پوسته اقیانوسی تنها 8 کیلومتر است.
? زیست کره یا بایوسفر
زمین تنها مکان و سیاره شناخته شده است که دارای گونه های حیات می باشد. منطقه ای که حیات در آن جریان دارد از اعماق اقیانوس تا چند کیلومتری جو است. تا به حال چندین میلیون گونه حیاتی در زمین کشف شده است با این حال دانشمندان معتقدند که گونه های دیگری نیز وجود دارد که هنوز کشف نشده اند.
زندگی به شیوه های مختلفی بر روی زمین تاثیر گذار است. در واقع وجود گونه های مختلف موجودات زنده، جو پیرامون ما را می سازد. گیاهان آب و دی اکسید کربن را که هر دو حاوی اکسیژن می باشند، جذب می کنند. آنها کربن موجود در دی اکسید کربن و هیدروژن موجود در آب را برای تولید گونه های مختلف مواد شیمیایی مصرف می کنند و اکسیژن را به صورت ماده زائد پس می دهند. حیوانات برای تامین انرژی گیاهان را می خورند و آب و دی اکسید کربن را به محیط باز می گردانند. همه گونه های زنده به نوعی بر روی سطح زمین تاثیر گذارند.
از ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد
کبیسه از ریشه کبس به معنی پرکردن چاه از خاک است و در گاهشماری، به تعداد روز یا روزهایی که برای رفع نقصان سالهای عمومی (تاخیر بعلت تجمیع کسر چند سال) از مقدار واقعی آن یا رفع نقصان سالهای خاص نسبت به سالهای دیگر، بر سال معینی میافزایند، کبیسه گفته میشود و سال کبیسه سالی است که مقدار نقصان بر آن افزوده شده باشد.
در تقویمهای خورشیدی تقریباً هر چهار سال و در تقویمهای قمری تقریباً هر سه سال یک روز کبیسه وجود دارد. در تقویمهای خورشیدی قمری، مثل تقویم عبری و تقویم چینی، تقریباً هر سه سال یکماه کبیسه وجود دارد.
محتویات
کبیسه خورشیدی
در گاهشمارهای مبتنی بر تقویم خورشیدی، مثل تقویم گریگوری و تقویم هجری خورشیدی که سالهای عادی 365روزه و سالهای کبیسه آنها 366روزه است، بطور متوسط در حدود هر سیوسه سال، هشت سال کبیسه و بیستوپنج سال عادی وجود دارد. این تقویمها معمولاً در هر چهار سال یکسال کبیسه میشود و علاوه بر آن برای تعدیل دقیقتر در دورههایی بزرگتر، با حذف یا افزودن فاصله بین بعضی کبیسهها، از آنها کاسته میشود.
تقویم هجری خورشیدی
جستار وابسته: تقویم هجری خورشیدی
کبیسههای تقویم هجری شمسی برای هر کشور از طریق محاسبه لحظه تحویل سال و مقایسه آن با لحظه ظهر حقیقی برای نصف النهار رسمی آن کشور تعیین میشود. در اینجا یکی از دو حالت زیر ممکن است اتفاق بیفتد:
-
اگر لحظه تحویل سال، بین بعد از ظهر سیصد و شصت و پنجمین و قبل از ظهر سیصد و شصت و ششمین روز سال واقع شود، سیصد و شصت و ششمین روز سال را نوروز، و سال تمام شده را عادی به حساب میآورند
-
اگر لحظه تحویل سال، در بعد از ظهر سیصد و شصت و ششمین روز سال واقع شود، سیصد و شصت و هفتمین روز سال را نوروز، و سال تمام شده را کبیسه به حساب میآورند.[1]
در تقویم هجری خورشیدی علاوه بر کبیسه چهارساله (کبیسه رباعی)، طبق محاسبات نجومی، برای تعدیل دقیقتر (کاستن کبیسهها)، فاصله بعضی کبیسهها یکروز بیشتر میشود و در هر دوره? 29 یا 33 یا 37 ساله، یک کبیسه پنجساله (کبیسه خماسی) در آغاز محقق میشود.
برای تشخیص سالهای کبیسه در گاهشماری رسمی ایران شیوه کاملاً یکنواختی وجود ندارد. چنانچه باقیمانده? حاصل تقسیم سال مورد نظر بر عدد 33، یکی از اعداد (1، 5، 9، 13، 17، 22، 26 و 30) باشد،[2] برای سالهای بین 1244 تا 1342، آن سال کبیسه است و برای سالهای 1343 تا 1472 بهجای 17، باقیمانده? 18 ملاک خواهد بود و برای دیگر سالها نیز به مراتب تفاوتهایی در اعداد هشتگانه فوق وجود دارد. به عنوان مثال سال 1391 سالی کبیسه است چراکه باقیمانده? تقسیم آن بر عدد 33 برابر عدد 5 است.
اما برای تشخیص کبیسه بودن سالهای هجری خورشیدی حسابی شیوه یکنواخت وجود دارد. سالهای 1325، 1329، 1333، 1337، ...، 1371، 1375، 1379، 1383، 1387، 1391، 1395، 1399 کبیسه هستند. برای یافتن دیگر ارقام میتوان از کد python زیر کمک گرفت:
def isLeapYear(year): a = 0.025 b = 266 if year > 0: leapDays0 = ((year + 38) % 2820)*0.24219 + a # 0.24219 ~ extra days of one year leapDays1 = ((year + 39) % 2820)*0.24219 + a # 38 days is the difference of epoch to 2820-year cycle elif year < 0: leapDays0 = ((year + 39) % 2820)*0.24219 + a leapDays1 = ((year + 40) % 2820)*0.24219 + a else: return False frac0 = int((leapDays0 - int(leapDays0))*1000) frac1 = int((leapDays1 - int(leapDays1))*1000) if frac0 <= b and frac1 > b : return True else: return False
تقویم گریگوری (میلادی نو)
در تقویم گریگوری علاوه بر کبیسههای معمول چهارساله، طبق قرارداد برای تعدیل دقیقتر (کاستن کبیسهها) در هر چهارقرن سه کبیسه چهارساله حذف میشود.
در تقویم میلادی نو سالهایی که بر 4 بخشپذیر باشند (باقیمانده? تقسیم آن سال بر 4 برابر 0 باشد) کبیسه هستند با این استثنا که از میان سالهایی که بر 100 بخشپذیرند (سالهای انتهای سده)، تنها آنهایی که بر 400 نیز بخشپذیرند کبیسه هستند.
به عنوان مثال: سال 2004 میلادی سال کبیسه است (چون بر 4 بخشپذیر است و سال انتهای سده نیست). سال 1900 میلادی با این که بر 4 بخشپذیر است سال کبیسه نیست (چون از سالهای انتهای سده است که بر 400 بخشپذیر نیست). سال 2000 میلادی سال کبیسه است (چون سال انتهای سده است که بر 400 نیز بخشپذیر است).[3]
کبیسه قمری
تقویم هجری قمری حسابی
در تقویمهای قمری، مثل تقویم هجری قمری، طول سالهای عادی 354روز و سالهای کبیسه 355روز است. در این تقویمها معمولاً حدود هر سه سال یک بار سال کبیسه میشود.[4] در تقویم هجری قمری هلالی هیچگونه نظامی برای تعیین کبیسه منظم سالها قابل تصور نیست، اما در تقویم هجری قمری حسابی در یکدوره? سی ساله، 11 سال کبیسه وجود دارد که 8 مورد سه ساله و 3 مورد دو ساله است:
(3 کبیسه سه ساله - 1 کبیسه دو ساله - 3 کبیسه سه ساله - 1 کبیسه دو ساله - 2 کبیسه سه ساله - 1 کبیسه دو ساله)
در رایجترین تقویم هجری قمری حسابی طی یکدوره سی ساله کبیسه منظم از قرار زیر محاسبه شده است:
بر اساس این کبیسهگیری، چنانچه باقیمانده? حاصل تقسیم سال قمری به عدد 30 یکی از اعداد (2، 5، 7، 10، 13، 16، 18، 21، 24، 26 و 29) باشد، سال مذکور کبیسه و طول آن (355 روزه) میباشد.
کبیسه تقویم خورشیدی قمری
در تقویمهای خورشیدی قمری، مثل تقویم عبری و تقویم چینی، تقریباً هر سه سال یکماه کبیسه وجود دارد و طول سالهای عادی 12 ماه و طول سالهای کبیسه 13 ماه است.
زمین و منظومه ی شمسی عضو یک صفحه ستاره ای وسیع به نام کهکشان راه شیری می باشند. درست همان گونه که ماه به دور زمین و سیارات به گرد خورشید در چرخشند، خورشید و دیگر ستارگان به دور مرکز راه شیری در گردش می باشند. منظومه شمسی حدودا در فاصله دو پنجم از مرکز راه شیری قرار گرفته و با سرعت 249 کیلومتر در ثانیه حول مرکز آن در گردش است. منظومه شمسی در هر 220 میلیون سال یکبار حول مرکز کهکشان گردش می کند. در میان نه سیاره موجود در منظومه شمسی، زمین رتبه پنجم از لحاظ اندازه را به خود اختصاص می دهد. قطر آن حدود 13.000 کیلومتر است. زمین در مداری با فاصله متوسط 150 میلیون کیلومتر به دور خورشید در گردش است.
زمین دارای چهار نوع حرکت است:
1) حرکت وضعی حول محوری فرضی که از دو قطب شمال و جنوب آن عبور می کند.
2) حرکت انتقالی در مداری به دور خورشید.
3) حرکت در راه شیری به همراه خورشید و دیگر اجرام منظومه شمسی.
4)حرکت تقدیمی
حرکت وضعی
در حرکت وضعی زمین در یک شبانه روز به دور خودش میچرخد. با چرخش زمین به دور خودش، چرخههایی در هسته خارجی آن که از آهن مذاب تشکیل شده به وجود آمده، جریان های الکتریکی تولید میکنند. این جریان ها باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی در فضای اطراف زمین شده و پوششی محافظ در اطراف آن ایجاد میکنند (کمربند تشعشعی زمین). این میدان که کره مغناطیسی نامیده میشود، زمین را در برابر جریان های سریع ذرات باردار بادهای خورشیدی محافظت میکند.
بعضی از این ذرات در دو نقطه میدان مغناطیسی به نام کمربندهای «وان آلن» به دام میافتد. کره مغناطیسی بیش تر بادهای خورشیدی را از زمین دور میکند، اما جریان های ذرات باد خورشیدی آنقدر قوی هستند که قسمت جلویی کره مغناطیسی را مسطح نموده و باعث کشیدگی عقب آن میشوند.
حرکت انتقالی
زمین در طول سال یکبار به دور خورشید میگردد. که این حرکت، حرکت انتقالی زمین نامیده میشود و به کمک اثر دوپلر اثبات میشود.
در حرکت انتقالی در یک سال مداری بیضی شکل حول خورشید را طی میکند (مدار زمین).
حرکت در راه شیری
زمین سیاره ایست کوچک در بیکران فضا و یکی از نه سیاره ای که در منظومه شمسی به دور خورشید درحال گردش می باشند. خورشید یکی از میلیاردها ستاره ای است که کهکشان راه شیری را شکل می دهند و کهکشان راه شیری یکی از 100 میلیارد کهکشانی است که جهان را تشکیل داده اند.
پدیده ایجاد فصول
پدیده ایجاد فصول نتیجه حرکت زمین به دور خورشید و انحراف سطح استوا از سطح مداری است. وقتی که خورشید در نقطه 1، در استوای سماوی در نقطه اعتدال بهاری است در نتیجه تمام عرض جغرافیایی 12 ساعت تمام ، نور خورشید را دریافت میکنند. همین طور که زمین در امتداد مدارش حرکت میکند به نظر میرسد که خورشید در شمال کره سماوی حرکت میکند و به بزرگترین زاویه میل شمالی خود ( 23.5 درجه) در نقطه 2 انقلاب تابستانی در تاریخ 21 ژوئن (اول تیر ماه) میرسد.
در این حال در نیمکره شمالی خورشید بیش از 12 ساعت بالای افق است و اشعه آن گرمای تابستانی را ایجاد میکند. در حالی که در نیمکره جنوبی خورشید کم تر از 12 ساعت در بالای افق قرار دارد و اشعه آن بطور مایل به زمین میتابد و فصل سرما را ایجاد میکند.
در نقطه اعتدال پاییزی 3 خورشید دوباره در استوای سماوی قرار دارد ولی به طرف جنوب حرکت میکند و به بزرگ ترین زاویه میل جنوبی خود (23/5 درجه) در انقلاب زمستانی (4) میرسد. در این حال تمایل اشعه خورشیدی در نیمکره جنوبی کمتر از شمالی است. زمستان نیمکره شمالی منطبق بر تابستان نیمکره جنوبی است. نقاط 1 و 2 و 3 و 4 معرف ابتدای فصول در نیمکره شمالی میباشند.
حرکت تقدیمی حرکتی است که به موجب خم بودن محور زمین نسبت به مدار خود ایجاد میشود و باعث میشود که قطب شمال سماوی جابهجا شود (در دورههای 25800 هزار ساله). برای مثال ستاره کرکس نشسته (نسر واقع) زمانی ستاره قطبی بودهاست و 12000 سال دیگر نیز ستاره قطبی خواهد شد.
زمین به دور خورشید 365 روز و 6 ساعت و 9 دقیقه و 9/45 ثانیه به طول می انجامد. این دوره زمانی سال نجومی خوانده می شود. از آنجایی که حرکت وضعی زمین در انتهای هر سال به یک عدد کامل نمی رسد، ترتیب تقویم در هر سال معادل 6 ساعت نسبت به ترتیب فصول متفاوت می شود.
برای هماهنگی تقویم و فصول، هر چهار سال یکبار 1 روز به تقویم اضافه می شود تا عدم تناسب برطرف گردد. سال هایی که یک روز اضافی دارند سال کبیسه نامیده می شوند. در تقویم میلادی یک روز اضافه در آخر دومین ماه سال یعنی فوریه قرار می گیرد و در تقویم خورشیدی یک روز به آخر اسفند ماه اضافه می گردد.
.: Weblog Themes By Pichak :.